کد مطلب:318398 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:246

گفتار پنجم
حادثه دوم فروردین 1342 و پیامدهای آن

حادثه دوم فروردین و حمله به فیضیه



روز دوم فروردین 1342ه .ش. (25 شوال 1382ه .ق.) مصادف با سالگرد شهادت بنیان گذار مذهب تشیع بود و طبق روال معمول در منازل مراجع مراسم سوگواری و بزرگداشت و تجلیل از مؤسس مكتب جعفری برپا می شد، ولی اوضاع در آن روز عادی به نظر نمی رسید و حتی در مراسمی كه در منزل امام خمینی قدس سره برگزار شده بود، عده ای قصد اخلالگری داشتند كه در این راستا آقای خلخالی پیام ذیل را به اطلاع شركت كنندگان در مراسم رساند. توجه بفرمایید، حضرت آیت الله می فرمایند:



«به افرادی كه مأموریت اخلالگری و ایجاد هرج و مرج، در این مجلس را دارند، اتمام حجت می كنم كه اگر یكبار دیگر، حركت سوء و ناشایسته ای كه موجب اخلال در نظم و آرامش مجلس باشد، از خود نشان دهند و خواسته باشند از رسیدن سخنان آقایان خطبا به گوش مردم جلوگیری نمایند، فوراً به طرف صحن مطهر حركت می كنم و در كنار مرقد حضرت فاطمه معصومه علیها السلام سخنانی را كه لازم است به گوش مردم برسد، شخصاً ایراد خواهم كرد».(1)



در عصر روز شهادت حضرت امام صادق علیه السلام همه ساله مراسم سوگواری آن امام همام توسط آیت الله گلپایگانی در جوار حرم حضرت معصومه در مدرسه فیضیه كه نماد تشیّع و مركز تبلیغ مذهب جعفری است، برگزار می گردید. آقای كریمی جهرمی درباره فاجعه فیضیه چنین می نویسد:



«... مزدوران جنایتكار شاه برای سركوب كردن فیضیه و قلع و قمع نمودن سازمان روحانیت و حتی از بین بردن شخص آیت الله گلپایگانی آمده بودند... در هنگام سخنرانی آقای آل طه، با تبانی و قرار قبلی جهت برهم زدن مجلس، صلوات می فرستادند. در اثنای سخنرانی ایشان، آیت الله گلپایگانی قدس سره وارد می شوند و جریانات بسیار شدید دیگری در حضور ایشان انجام می شود... در موقع سخنرانی آقای حاج انصاری قمی، ناگهان اشرار جنایتكار صلوات فرستاده و دعوای ساختگی با خودشان راه انداختند؛ به طوری كه رُعب و وحشت همه جا را گرفته بود و به هر شكلی كه بود سخنرانی ایشان هم تمام شد، یكی از مزدوران برخاسته و برای روح رضا شاه صلوات فرستاد و افراد دیگر هم شروع به پایكوبی و فریاد جاوید شاه كردند... حمله به طرف روحانیان صورت گرفت، بعضی را از طبقه دوم به زیر انداختند... زننده ترین حركت آنان شكستن حریم مرجعیت و حمله مستقیم به سوی آیت الله گلپایگانی قدس سره بود...».(2)



در مورد غیر عادی بودن آن روز، آیت الله گلپایگانی چنین بیان داشت:



«وقتی از بازارچه گذرخان وارد میدان آستانه شدم، دیدم از آنجا تا مدرسه فیضیه وسایل نقلیه مأمورین صف كشیده اند و میدان پُر از مأموران بود. میدان آستانه وضع غیرعادی داشت. به من سفارش كردند به فیضیه نروم، ولی گفتم می روم هر طور شد، بشود. ما از مردم دعوت كرده ایم، نمی شود كه نرویم، باید خودمان هم برویم...».(3)



«سپس حادثه فجیع مدرسه فیضیه كه در مجلسی كه از جانب حقیر به منظور عزاداری تشكیل شده، پیش آمد و خود به چشم دیدم مأموران جنایتكار بی جهت به طلاب، علما و مسلمانان بی دفاع كه از نقاط مختلف آمده بودند، حمله برده و آن اعمال وحشیانه را مرتكب شدند... و حقیقتاً افكار را به وجود یك توطئه خطرناك برای اضمحلال اسلام و استقلال و موجودیت كشور و حكومت شیعه مشغول كرد...».(4)



آیت الله گلپایگانی قدس سره در پاسخ به نامه آیت الله میلانی در مورد این فاجعه می نویسد:



«صحنه مدرسه فیضیه و فجایعی را كه به چشم خود دیدم، هرگز فراموش نمی كنم. من در آن روز از جنایت و خیانت حمله كنندگان به مردم، علما و شخص خودم چیزهایی دیدم. از مقاصد شوم و خطرناك دشمنان اسلام فهمیدم و بر جهل و ظلم كارگردانان آن فاجعه تأسفها خوردم. آن روز در تاریخ شیعه و ایران فراموش نمی شود. خدا گواه است راضی بودم مرا به قتل برسانند... ثمره این حوادث محبوبیت روحانیت و خشم و تنفر عموم، از موجدین این حوادث و محكومیت و سیاستهای اجانب و اقلیتهای كثیف شد... تذكر می دهم كه مصادر امور حق ندارند به عقاید ملت ایران بی اعتنایی كنند، حق ندارند در قانون گذاری دخالت كنند... چرا به عنوان اصلاحات و مبارزه با كمونیزم و آزادی زن، مبارزه با اسلام شروع شد؟... هجوم به مدرسه فیضیه و قتل و جرح طلاب و هرگونه توهین به آنها محاربه با اسلام و با حضرت ولی عصر(عج) محسوب می شود».(5)



واكنش مراجع تقلید و علمای اسلام نسبت به فاجعه حمله به فیضیه



فاجعه حمله به مدرسه فیضیه و جسارت به حوزه علمیه قم واكنش و اعتراض علمای دیگر شهرهای ایران و حتی مراجع تقلید حوزه علمیه نجف را در پی داشت و تلگرافهای آیات عظام خویی، شاهرودی و حكیم به امام خمینی و دیگر مراجع قم و حتی تلگراف آیت الله خویی به شاه و محكوم كردن فاجعه مدرسه فیضیه و اهانت به علمای اسلام و تلگراف آیت الله عبدالله شیرازی به جمال عبدالناصر، درباره وضع قوانین خلاف اسلام و سلب آزادیهای مردم توسط رژیم شاه و تلگراف آیت الله حكیم به 32 نفر از علمای ایران و تلگراف آیت الله خویی به 24 نفر از علمای ایران و تلگراف آیت الله شیرازی، به 25 نفر از علمای ایران، با محكوم ساختن حمله به فیضیه، شاه را مسئول دانستند.(6) علاوه بر اظهار انزجار مراجع تقلید از حادثه حمله به فیضیه، بسیاری از علمای سایر شهرهای ایران با ارسال تلگرافهایی به مراجع حوزه علمیه قم، مراتب همدردی خود را با مراجع قم اظهار داشتند.(7)



جوامع روحانی شهرستانهای اهواز، اردكان، اصفهان، همدان، كاشان، خرم آباد، یزد، كرمان، خراسان، كرمانشاه، زنجان، مشهد، اردبیل و تهران با صدور اعلامیه و تلگراف به مراجع تقلید قم، حادثه حمله به مركز تشیّع را در روز شهادت امام جعفرصادق علیه السلام محكوم كردند.(8) همچنین جامعه روحانیت تهران، قم، مشهد، اصفهان، شیراز و بعضی از شهرهای دیگر از ششم تا دوازدهم فروردین ماه با دست زدن به اعتصاب، از رفتن به مساجد و اقامه نماز جماعت خودداری ورزیدند و طی اطلاعیه هایی تصمیم اعتصاب خود را به اطلاع عموم رساندند.(9)



پیامدهای حمله به فیضیه



همسویی مراجع تقلید شیعه، حوزه های علمیه قم، نجف، مشهد و اصفهان و سایر علمای شهرهای مختلف ایران و تشكلهای دینی و اعلام انزجار از این اقدام رژیم و مسئولیت آن را متوجه شاه ساختن، از جمله دستاوردهای ارزشمند و مثبت این واقعه است و موجب پدید آمدن فرصتی شد تا امام خمینی قدس سره با صدور اعلامیه مشهور و معروف خود، زمینه مناسب برای ابراز قرائت جدید از تقیه را فراهم سازد.



امام خمینی قدس سره در جواب تلگراف علمای تهران، طی صدور اعلامیه مشهور و معروف «شاه دوستی یعنی غارتگری»، زمینه را برای ابراز قرائت جدید از تقیه مناسب ارزیابی نمود. این اعلامیه سرفصل دیگری برای استیضاح هیأت حاكمه و اتحاد و یكپارچگی بیش از پیش مراجع تقلید حوزه علمیه قم برای برخورد با مسایل و آگاهی بخشیدن به مردم شد. به بخش هایی از آن اشاره می شود:



«... حمله مأمورین دولتی با لباس مبدل به مركز روحانیت، خاطرات مغول را تجدید كرد... در روز وفات امام صادق علیه السلام با شعار جاوید شاه به مركز امام صادق و به اولاد جسمانی و روحانی آن بزرگوار بر مدرسه فیضیه، دانشگاه امام زمان و در حضور نزدیك به بیست هزار نفر حمله كردند، دستها و سرها شكسته شد و... اینان با شعار شاه دوستی به مقدسات مذهبی اهانت می كنند. شاه دوستی، یعنی غارتگری، هتك اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، تجاوز به مراكز علم و دانش، شاه دوستی، یعنی ضربه زدن به پیكر قرآن و اسلام، شاه دوستی، یعنی تجاوز به احكام اسلام و تبدیل احكام قرآن كریم، شاه دوستی، یعنی كوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت. حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است. با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب (و لو بلغ مابلغ)...».*



در ادامه اعلامیه، امام خمینی با اشاره به حمله به بازار تهران و مصدوم كردنعلما و سایر مسلمانان، دستگیری و بازداشت علما و سایر مردم، برگزاری رفراندم، غارت بازار قم، تجاوز به مدرسه فیضیه و ضرب و جرح طلاب و دستگیری آنان، نخست وزیر را به جرم موارد فوق استیضاح می كند و در فراز دیگری از اعلامیهاظهار می دارد:



«من اكنون قلب خود را برای سرنیزه های مأمورین شما حاضر كردم، ولی برای قبول زورگوییها و خضوع در مقابل جباریهای شما حاضر نخواهم كرد. من به خواست خدا احكام خدا را در هر موقع مناسبی بیان خواهم كرد و تا قلم در دست دارم، كارهای مخالف مصالح مملكت را برملا می كنم و...».* (10)



امام خمینی در پی اعتصابات و اظهار همدلی اقشار مختلف نسبت به فاجعه حمله به فیضیه ضمن تشكر از ابراز احساسات مردم ایران به خصوص مردم تهران، یادآور شدند كه هركس قصد تجاوز به حریم اسلام و قوانین آن را داشته باشد، در هر لباس و مقام كه باشد، روحانیت به پشتیبانی از ملت بزرگ اسلام در نصیحت یا مقابله با او كوشش خواهد كرد و ملت ایران با تعطیل كارهای خود به پشتیبانی از روحانیت و اسلام ثابت كرد كه وفادار به احكام خدا و مقام مقدس روحانیت است و از كسانی كه بخواهند برخلاف قوانین اسلام اقدامی كنند تا سر حد امكان اظهار تنفر می كند. سپس به مقایسه زجرها و شكنجه های بیست سال پیش با فجایع اخیر می پردازد.(11)



واكنش رژیم پهلوی در برابر همدلی مراجع و علمای عراق با مراجع و علمای ایران



اظهار همدلی مراجع و علمای حوزه های علمیه عراق با علمای ایران و ابراز انزجار آنان از حمله به مدرسه فیضیه و گزارش ظلم و ستم رژیم شاه به سرانبرخی از كشورهای اسلامی و حتی اعلام برگزاری مراسم بزرگداشت حادثه فیضیه در تهران از طرف آیت الله حكیم، بر خشم رژیم افزود و شاه در مصاحبه ایعلمای عراق را متهم ساخت كه از جانب عبدالناصر سودهای زیادی برده اند و تشویقهایی شده اند...!!(12)



رژیم شاه به مراجع قم اطلاع داد كه آیت الله حكیم آنان را دعوت به مهاجرت كرده و دولت هم با مهاجرت آنان موافق است؛ اما در مورد انتشار تلگراف آیت الله حكیم آنان را تهدید نمود.



متن فارسی تلگراف آیت الله حكیم در تاریخ 14/1/1342 به 32 نفر از علمای ایران درباره فاجعه مدرسه فیضیه چنین است:



«حوادث مؤلمه پی در پی و فجایع محزنه به ساحت علمای اعلام و روحانیت قم قلوب مؤمنین را جریحه دار و موجب تأثر شدید این جانب گردیده است، «و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون» امید است حضرات علما، دسته جمعی مهاجرت به عتبات عالیات بنمایند تا بتوانم رأی خود را درباره دولت صادر نمایم».(13)



مراجع و علمای حوزه علمیه قم بار دیگر پیرامون دعوت آیت الله حكیم به شور و مشورت پرداختند و سرانجام به ا ین تصمیم رسیدند كه ترك ایران، خالی كردن میدان در برابر رژیم است و رها ساختن و سرگردان نمودن مردم به پاخاسته است در حالی كه نهضت مردم بیش از گذشته احتیاج به رهبری دارد. بنابراین، پیشنهاد مهاجرت و ترك ایران به طور قاطع رد شد و بعضی از دلایل عدم مهاجرت در جواب های مراجع قم به آیت الله حكیم بیان گردید.(14) امام خمینی علل عدم پذیرش پیشنهاد ایشان را همراه با یك سلسله نكته های اساسی بیان داشت، از جمله فرمود:(15)



1. در این راه مقدس كه انتخاب كرده ایم به یكی از دو نیكوترین فرجام «احدی الحسنیین» كه پیروزی یا شهادت است، دست خواهیم یافت.



2. به كلام گهربار بزرگ قهرمان انقلاب اسلامی و جهت دهنده نهضت رهایی بخش تشیّع، حضرت امام حسین علیه السلام تمسّك نمود كه فرموده است: «من مرگ را جز خوشبختی و همزیستی با ستمگران را جز زجر و بدبختی نمی دانم».



3. دست اتحاد و استمداد به سوی عالمان دینی و كسانی كه بر مسند مرجعیت و زعامت نشسته اند، دراز كرده و یادآور شد كه در صورت وحدت كلمه ملت اسلام به ویژه علمای اعلام توطئه های استعماری و ارتجاعی رژیم شاه و استعمارگران محكوم به شكست است.



و به عبارتی، بیان داشت كه از جمله عوامل اصلی اوضاع نابسامان جامعه اسلامی و روحانیت همانا تفرقه افكنی و فرار از مسئولیت بعضی از مقامات روحانی می باشد، نه تنها قدرت نظامی دشمن.



دستگیری و سربازی طلاب



آیت الله گلپایگانی در تاریخ 28/1/1342 در پاسخ به تلگراف آیت الله حكیم مبنی بر مهاجرت به عتبات عالیات، با تشكر از حمایت ایشان كه او همدردی و پشتیبانی آیات عظام حوزه های نجف و كربلا را از خواسته های مسلمانان ایران اعلام كرده بود، موجب امتنان دانست و خواستار ادامه این وحدت كلمه شد و با بیان وقایعی كه در این مدت برای مردم روی داده است، به بیان مشكلات بعد از فاجعه مدرسه فیضیه پرداخت، از جمله اظهار نمود كه با اهانت به مقدسات اسلامی برای متفرق كردن طلاب و برچیدن بساط حوزه های علمیه و روحانیت، به اسم نظام وظیفه، طلاب را با وضع موهنی در قم و شهرستانها دستگیر و به سربازخانه ها اعزام می دارند؛ در صورتی كه از افتخارات ایران، وجود حوزه علمیه قم است كه به علم و روحانیت شهرت جهانی دارد و اكنون برای ارضای اجانب باید تعطیل شود و به جای تشویق، به جرم آن كه برخلاف احكام الهیه فتوی نمی دهد و از راه حق برای خشنودی مخلوق منحرف نشده و تسلیم ارباب قدرت نمی گردد، مناظر اسفناكی، مانند: منظره حادثه مدرسه فیضیه را شاهد باشد.



آیت الله گلپایگانی همچنین اظهار می دارد: اگرچه مشتاق زیارت عتبات است و توقف در ایران با انواع مصائب و صدمات مواجه است، اما هجرت علما باعث اضطراب عمومی مردم و انحلال حوزه های علمیه به خصوص حوزه علمیه قم می گردد؛ در صورتی كه حوزه علمیه قم در بقای اسلام و استقلال كشور نقش تعیین كننده ای دارد. و تنها وسیله نجات اسلام و مسلمانان، و مانع از سقوط كشور در دامان اجانب، مجاهده و اقدامات حوزه های علمیه است و هجرت علما را تا هنگامی كه برای آنان دفاع از دین و قرآن و احكام شرع امكان داشته باشد، تعبیر به فرار از جنگ و سبب استیلای و سخنان اسلام می داند و می نماید. «اگر خدای نخواسته این اوضاع ادامه یابد چه بسا كه موجب توجه تكالیف بیشتری بشود».(16)



آیت الله مرعشی نجفی نیز در تاریخ 21/1/1342 در مورد بازداشت و ضرب و جرح طلاب، اعلامیه ای صادر نمود و با اشاره به اطلاعیه های قبلی خویش، اعمال خلاف شرع رژیم و دستگیری و شكنجه عده ای از مردم را محكوم كرده، عدم توجه به نصایح مراجع و حمله به مدرسه فیضیه در روز وفات رئیس مذهب جعفری و در حضور اجتماع هزاران نفر را جنایتی فراموش نشدنی دانسته و اظهار می دارد كه تعداد نود و پنج نفر از مصدومین را تحت رسیدگی قرار داده اند و مسئولین مملكتی به جای جبران گذشته محصلینی را كه مورد نظر حضرت ولی عصر(عج) و حامی دین و استقلال مملكت می باشند، مورد حمله قرار داده و با ضرب و شتم و زور عده ای را به عنوان مشمول به سربازی برده و عده ایی را تهدید و وادار به تفرّق كرده است و در خاتمه یادآوری می شود، چنانچه اولیای امور از تصویب مواد مخالف شرع اسلام منصرف نشوند، مراجع تقلید عموماً مردم مسلمان ایران و جهان را به وظایف خود آشنا خواهند ساخت.(17)



امام خمینی قدس سره نیز به روحانیونی كه دستگیر و به خدمت سربازی روانه شده اند، پیامی ارسال داشت كه:



«نگران نباشید، تزلزل به خود راه ندهید و با كمال رشادت و سربلندی و روحی قوی بایستید. شما هر كجا كه باشید سربازان امام زمان(عج) می باشید و باید به وظیفه سربازی خود عمل نمایید. رسالت سنگینی كه اكنون برعهده دارید، روشن ساختن و آگاه كردن سربازان و درجه دارانی است كه با آنان سروكار دارید كه لازم است از انجام این رسالت مقدس اسلامی غفلت نورزید. تعلیمات نظامی را با كمال جدیت و پشتكار دنبال كنید، هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی خود را قوی سازید...».(18)



چهلم فاجعه مدرسه فیضیه



با فرارسیدن چهلم شهدای فیضیه، فرصت دیگری برای حوزه علمیه قم، مراجع و علما پدید آورد تا فرصت را مغتنم شمرده با بیان توطئه های رژیم شاه به بیدار ساختن و به حركت درآوردن مردم، ابعاد نهضت اسلامی را هرچه بیشتر گسترش دهند.(19)



اعلامیه امام خمینی در بین همه اعلامیه ها، حماسه ای و شورانگیزتر بود و شور و هیجانی همراه با نفرت و انزجار هرچه بیشتر از مسببین آن فاجعه را در میان مردم پدید آورد. امام خمینی در اعلامیه «شاه دوستی، یعنی غارتگری»، نخست وزیر را استیضاح كرد و در این اعلامیه شاه را عامل اصلی و مسئول واقعی جنایات و خیانتها معرفی نمود. در فرازی از این اعلامیه در راستای قرائت جدیدی از امر به معروف و نهی از منكر آمده است:



«كراراً تذكر داده ام كه این دولت سوء نیت داشته و با احكام اسلام مخالف است. نمونه های آن یكی پس از دیگری ظاهر می شود. وزارت دادگستری دولت با طرحهای خود و الغای اسلام و مرد بودن از شرایط قضات، مخالفت خود را با احكام مُسَلَّم اسلام ظاهر كرد. از این به بعد، باید در اعراض و نفوس مسلمین، یهود و نصاری و دشمنان اسلام و مسلمین دخالت كنند. منطق این دولت و بعضی اعضای آن محو اسلام است تا این دولت غاصبِ یاغی سركار است، مسلمین روز خوش نخواهند دید».



درباره گسترش روحیه انقلابی و جایگزین ساختن ایدئولوژی جدید می توان به این قسمت از اعلامیه امام خمینی تمسك كرد:



«... باید به پیغمبر اسلام صلی الله علیه وآله و امام عصر(عج) عرض تسلیت گفت. ما برای خاطر آن بزرگواران سیلی خوردیم. جوانان خود را از دست دادیم. جرم ما حمایت از اسلام و استقلال ایران است. ما برای اسلام این همه اهانت شده و می شویم ما در انتظار حبس و زجر و اعدام نشسته ایم. بگذار دستگاه جبار هر عمل غیر انسانی كه می خواهد بكند؛ دست و پای جوانان ما را بشكند، مریضهای ما را از مریض خانه ها بیرون كند، ما را تهدید به قتل و هتك اعراض كند، مدارس علم و دین را خراب كند، كبوتران حرم اسلام را از آشیانه خود آواره كند...».



به هر دستگاهی رجوع می شود، می گویند: اینها كه شده است، به امر اعلی حضرت است و چاره ای نیست. از نخست وزیر تا رئیس شهربانی و فرماندار قم همه می گویند: فرمان مبارك است. می گویند: جنایات مدرسه فیضیه به دستور ایشان است،... دستور اعلی حضرت است كه بدون مجوز قانونی طلاب را بگیریم و به لباس سربازی در آوریم. به دستور اعلی حضرت است كه به دانشگاه بریزند و دانشجویان را بكوبند».



و در راستای گسترش روحیه انقلابی این فراز اعلامیه گویای آن است:



«مأمورین تمام قانون شكنیها را به شاه نسبت می دهند. اگر اینها صحیح است، باید فاتحه اسلام و ایران و قوانین را خواند و اگر صحیح نیست و اینها به دروغ جرمها و قانون شكنیها و اعمال غیر انسانی را به شاه نسبت می دهند، پس چرا ایشان از خود دفاع نمی كند تا تكلیف مردم با دولت روشن شود و عمّال جرم را بشناسند و در موقع مناسب به سزای اعمال خود برسانند».



تجلی مقام رهبری نهضت در وجود امام خمینی قدس سره



برای تحقق چهارمین شرط چرایی انقلاب و كارهای ویژه آن می توان از فراز دیگری از اعلامیه امام خمینی قدس سره بهره برد:



«من نمی دانم این همه بی فرهنگی و جنایت برای نفت است و حوزه علمیه باید فدای نفت شود؟ یا برای اسرائیل است، و ما را مزاحم پیمان با اسرائیل در مقابل دول اسلامی می دانند... دستگاه جبار گمان كرده است با این اعمال غیر انسانی می تواند ما را از مقصد خود كه جلوگیری از ظلم و خودسریها و قانون شكنیها و حفظ حقوق اسلام و ملت و برقراری عدالت اجتماعی كه مقصد بزرگ اسلام است، منصرف كند؟ ما از سربازی فرزندان اسلام هراسی نداریم، بگذار جوانان ما به سربازخانه ها بروند و سربازان را تربیت كنند و سطح افكار آنها را بالا برند،... ما می دانیم كه صاحب منصبان معظم ایران، درجه داران محترم، افراد نجیب ارتش با ما در این مقاصد همراه و برای سرافرازی ایران فداكار هستند... من به آنها برای نجات ایران و اسلام دست برادری می دهم. من می دانم قلب آنها از تسلیم در مقابل اسرائیل مضطرب است و راضی نمی شوند ایران زیر چكمه یهود پایمال شود».



جان كلام امام كه همه شرایط انقلاب را مهیا می سازد، در این فراز از پیام است:



«من به سران ممالك اسلامی و دولت عربی و غیرعربی اعلام می كنم: علمای اسلام و زعمای دین و ملت دیندار ایران و ارتش نجیب با دول اسلامی برادر است و در منافع و مضار همدوش آنهاست و از پیمان با اسرائیل دشمن اسلام و دشمن ایران متنفر و منزجر است. این جانب این مطلب را به صراحت گفتم، بگذار عمّال اسرائیلی به زندگی من خاتمه دهند».



و به منظور استمرار روحیه انقلابی و گسترش آن و بسیج نیروها می نویسد:



«مناسب است، ملت مسلمان در ایران و غیر ایران، روز چهلم فاجعه بزرگ اسلام، یادی از مصیبتهای وارده به اسلام و حوزه های اسلامی بكنند و در صورتی كه عمّال دولت مانع نشوند، مجالس سوگواری داشته باشند و به مسببین این فجایع نفرین كنند».



با انتشار اعلامیه تاریخی امام خمینی قدس سره، در تهران، قم و بسیاری از شهرستانها از سوی اصناف مختلف و جامعه روحانیت مجالس و مراسم فوق العاده ای برپا شد و این جلسات تا مدتها و مداوم تشكیل گردید و هر صنفی كه برای برگزاری تشكیل مجلس یاد بود برای شهدای فیضیه اعلامیه ای صادر می كرد، جمله «... و به پیروی از فرمان لازم الاتباع حضرت آیت الله العظمی خمینی...» قید می گردید و هرگاه نام پرافتخار امام خمینی قدس سره در این مجالس برده می شد، مردم با صلوات بلند نسبت به قاعد بزرگ خویش ابراز احساسات می كردند.(20) و این نشانه ای از قبول رهبری امام خمینی قدس سره در انقلاب، توسط مردم به شمار می آمد.



مقدمات رژیم برای دستگیری امام خمینی قدس سره



مبارزات پی گیر و بی امان قائد بزرگ و حركت طوفان آسایی كه در سراسر كشور پدید آورد و حمله مستقیم به شاه، موجبات نگرانی رژیم را فراهم آورد و آنان را بر آن داشت كه در راستای درك اهداف ایشان از نهضت و مبارزه به مطالعه بپردازند و هنگامی كه در مرحله به سربازی بردن روحانیان نتوانستند، حركت و نهضت امام خمینی قدس سره را متوقف كنند، در صدد پرونده سازی و جلب و محاكمه ایشان برآمدند و همزمان با پرونده سازی و دستگیری رهبر انقلاب، اندیشه قتل عام مردم را نیز در سر می پروراندند. این موضوع در سخنرانی شاه در 26/2/1342 صریحاً اعلام شد:



«... اگر تا به حال گفتیم كه یكی از عجایب این است كه انقلاب بزرگ ما شاید در تاریخ بی سابقه باشد، بدون خونریزی و بدون هیج گونه مقاومتی پیش رفته است، اگر متأسفانه لازم باشد كه بگویم انقلاب بزرگ ما با خون یك عده بی گناه، یعنی مأمورین دولت و خون یك عده افراد بدبخت و گمراه متأسفانه آغشته خواهد شد، این كاری است كه چاره ای نیست و خواهد شد...».(21)



آماده شدن شرایط برای پذیرش قرائت جدیدی از حماسه حسینی و عاشورا



فرارسیدن ماه محرم در سال 1342 (1382ه .ق.) ماه قیام سرور آزادگان و رهبر انقلابیون راستین، حضرت امام حسین علیه السلام فرصت دیگری بود كه رهبر انقلاب، شور حسینی برپا كند و عاشورای دیگری بسازد و مراسم ایام عاشورا به مسیر اهداف انقلاب امام حسین علیه السلام رهنمون گرداند.



رژیم می خواست مراسم سوگواری به تاج و تخت شاه و منافع امپریالیسم انگلیس و آمریكا و اسرائیل زیانی نرساند. از طرف دیگر، رهنمون نامه امام خمینی، همان پیام خونین حضرت حسین علیه السلام بود كه خطاب به وعاظ و گویندگان و هیأتهای دینی صادر كرد:



«بسم الله الرحمن الرحیم



به عموم حضرات مبلغین محترم و خطبای معظم كثر الله امثالهم و عموم هیئات محترم عزاداران سید مظلومان علیه السلام محترماً معروض می دارد: در این ایام كه دستگاه جبار از خوف آنكه مبادا در منابر و مجامع مسلمین شرح مظالم واعمال خلاف انسانی و ضد دینی و وطنی آنها داده شود، دست به رسوایی دیگری زده و در صدد گرفتن التزام و تعهد از مبلغین محترم و سران هیئات عزادار است كه از مظالم دم نزنند و دستگاه جبار را به خودسری واگذارند. لازم است تذكر دهم كه این التزامات علاوه بر آنكه ارزش قانونی نداشته و مخالفت با آن هیچ اثری ندارد... حضرات مبلغین عظام، هیئات محترم و سران دسته های عزادار متذكر شوند كه لازم است فریضه دینی خود را در این ایام در اجتماعات مسلمین ادا كنند و از سید مظلومان، فداكاری در راه احیای شریعت را فراگیرند و از توهم چند روز حبس و زجر نترسند. آقایان بدانند كه خطر امروز بر اسلام كمتر از خطر بنی امیه نیست. دستگاه جبار با تمام قوا با اسرائیل و عمّال آنها (فرقه ضاله و مضله) همراهی می كند... خطر اسرائیل و عمّال آن به مردم تذكر دهید... سكوت در این ایام تأیید دستگاه جبار و كمك به دشمنان اسلام است. از عواقب این امر بترسید! از خشم خدای تعالی بهراسید! اگر به واسطه سكوت شماها به اسلام لطمه ای وارد آید، نزد خدای متعال و ملت مسلمان مسئول هستید... از تساوی حقوق اظهار تنفر كنید و از دخالت زنها در اجتماعی كه مستلزم مفاسد بی شمار است، ابراز انزجار، و دین خدا را یاری كنید... از ارعاب سازمانها و دستگاه های شهربانی هراسی به خود راه ندهید. آنها نیز مثل شما ملزم و مجبورند و بسیاری از آنها با شما همراه و از دستگاه بیزارند».*



از طرف مقابل ساواك از گویندگان مذهبی خواست از بیان سه موضوعی كه محور اساسی پیام امام بود خودداری كنند؛ یعنی:



1. علیه شخص اول مملكت سخنی نگویند.



2. علیه اسرائیل نیز سخنی به میان نیاورند.



3. مرتب به گوش مردم نخوانند كه اسلام در خطر است.



در آن سال برای اولین بار بود كه در مراسم عزاداری علیه اسرائیل و عمّال آن اظهار تنفر می شد و پشتیبانی و وفاداری مردم از امام خمینی ابراز می شد و در مراسم عزاداری این سال، حركت و خروش و حمله و عصیان علیه یزید تا جدار زمان به وقوع پیوست. در این ایام، هرچه به روز عاشورا و روز شهادت قهرمان كربلا نزدیك تر می شد، شور و خروش توده ها فزونی می گرفت و آتش انقلاب اسلامی در مردم شعله ورتر می گردید و نقطه اوج این خروش مردمی در روز عاشورا بود كه حدود صدهزار نفر از مردم مسلمان تهران با شعار «خمینی خدا نگهدار تو، ملت طرفدار تو» به خیابانها ریختند و در مقابل كاخ مرمر شعار «مرگ بر این دیكتاتور»، «خمینی بت شكن ملت طرفدار تو، می رود می رود دشمن خونخوار تو» را سر می دادند.(22)



حوزه علمیه قم و عاشورای 1342



در راستای فهم درست اندیشه های شیعه و استفاده بهینه از ایام محرم، امام خمینی قدس سره، پیام خود را توسط روحانیونی كه در این ایام برای برگزاری مراسم محرم به سراسر كشور روانه می شدند، به اطلاع مردم رساند و علاوه بر آن، در جلسه مشورتی علما و مراجع قم در مورد سخنرانی آنان به مناسبت روز عاشورا در مدرسه فیضیه مطرح نمود كه مورد موافقت اعضای جلسه قرار گرفت. انعكاس این خبر در تهران، قم و سایر شهرها موجب شد جمعیت كم نظیری روز عاشورا در قم حضور یابند.(23) نیروهای امنیتی رژیم جمعیت شركت كننده در سخنرانی روز عاشورا را 200000 نفر گزارش كرده اند كه اغلب از شهرستانها آمده بودند و در تاریخ قم چنین جمعیتی دیده نشده است.* (24)



از سوی دیگر با اطلاع یافتن دستگاه های انتظامی و امنیتی رژیم از تصمیم جلسه مشورتی علما و مراجع قم، رژیم به شدت به تكاپو افتاد و در صدد ایجاد رعب و وحشت و حتی تهدید مراجع برآمد تا به هر شكل ممكن آنان را از سخنرانی در روز عاشورا منصرف كند و مخالفت مراجع تقلید با رژیم را مردم مستقیماً و آشكارا نشنوند.



علی رغم همه تهدیدها و مخاطره ها، عصر روز عاشورا در حالی كه مدرسه فیضیه و میدان آستانه و صحنهای حرم حضرت معصومه علیها السلام و محیط اطراف سرشار از جمعیت بود و شور و هیجان توأم با وحشت و نگرانی از تكرار واقعه مسجد گوهرشاد در مردم مشاهده می شد، امام خمینی قدس سره در مدرسه فیضیه لب به سخن گشود و رژیم شاه را به بنی امیه تشبیه نمود و مخالفت شاه با مراجع و روحانیت و مراكز دینی را در راستای منافع اسرائیل برشمرد و در مقام نصیحت چنین بیان داشت:



«ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می كنم دست از این اعمال و رویه بردار، من میل ندارم كه اگر روزی اربابها بخواهند تو بروی، مردم شكرگزاری كنند، من نمی خواهم تو مثل پدرت بشی... نصیحت مرا بشنو، از علمای اسلام بشنو، اینها صلاح ملت را می خواهند، اینها صلاح مملكت را می خواهند.



از اسرائیل نشنو، اسرائیل به درد تو نمی خورد... اگر راست می گویند كه تو با اسلام و روحانیت مخالفی، بد فكر می كنی... آقای شاه! شاید اینها می خواهند تو را یهودی معرفی كنند كه من بگویم كافری تا از ایران بیرونت كنند و به تكلیف تو برسند؟!...».(25)



بدین ترتیب، رویارویی رژیم شاهنشاهی با حوزه علمیه قم در عصر روز عاشورای 1342 آشكار شد و با رسالتی كه حوزه علمیه قم به عنوان بزرگ ترین و معتبرترین مركز آموزش و تبلیغ آموزه های دینی مردم مسلمان و شكل دهی افكار عمومی برعهده داشت، ایام محرم فرصت مناسبی برای ایفای این وظیفه بود. از یك سو، رهنمود امام خمینی قدس سره به سخنرانان و برگزاركنندگان مراسمهای بزرگداشت یاد و خاطره حماسه سازان عاشورای حسینی و احیاگر امر به معروف و نهی از منكر و از سوی دیگر دعوت از مراجع برای سخنرانی و ابراز مخالفت صریح ایشان با شاه در سخنرانی عصر روز عاشورا در مدرسه فیضیه، حركتی بی سابقه بود كه در آن روز در مركز حوزه علمیه قم با سخنرانی یك نفر از مراجع تقلید كه نظرات آنان برای مقلدین تعیین كننده است، مردم شاهد تقابل و جدایی رژیم با نمادهای اصلی و اصیل دینی بودند كه انتقال چنین تعارضی به افكار عمومی پایه های حكومت شاهنشاهی را سست و لرزان می ساخت. رژیم چاره را در خاموش ساختن منشأ ابراز و اظهار این دوگانگی جستجو كرد.



قیام 15 خرداد



شب 15 خرداد (12 محرم 1383) در تهران و بسیاری از شهرستانها صدها نفر از روحانیون و گویندگان اسلامی دستگیر شدند و به دنبال آن امام خمینی قدس سره در نیمه های شب بازداشت و به تهران منتقل شد و آیت الله سید حسن قمی در مشهد و آیت الله بهاءالدین محلاتی در شیراز نیز دستگیر و به زندان تهران منتقل شدند.*



صبح روز 15 خرداد، علمای طراز اول حوزه علمیه قم، در منزل آیت الله گلپایگانی تشكیل جلسه دادند و با صدور بیانیه ای ضمن محكوم كردن دستگیری امام خمینی قدس سره، آزادی فوری و بی قید و شرط ایشان را خواستار شدند و مردم را دعوت به پایداری و استقامت و ادامه مبارزه نمودند. مراجع و علما پس از صدور اعلامیه به عنوان اعتراض رهسپار حرم حضرت معصومه علیها السلام شدند. مردم نیز با دریافت خبر توقیف امام، روانه حرم شدند. در حالی كه سراسر صحن حرم آكنده از جمعیت بود، بیانیه علمای قم از بلندگوی صحن خوانده شد و فریاد رعدآسای «یا مرگ یا خمینی» در آسمان قم طنین افكن شد. راهپیمایی مردم آغاز شد كه با رگبار مسلسلها روبه رو گشت و هواپیماهای نظامی با شكستن دیوار صوتی در صدد مرعوب ساختن مردم برآمدند و مقاومت مردم كه از ساعت 7 صبح آغاز شده بود، با به جاگذاشتن صدها كشته و زخمی در حدود ساعت 5 بعداز ظهر درهم شكسته شد.



و اینگونه دانش آموختگان مكتب حماسه عاشورا در مخالفت با ظلم و ستم در تظاهرات خود در تهران، قم، شیراز و شهرهای دیگر به خاك و خون كشیده شدند. اگرچه آمار دقیقی از كشتار در دست نیست، اما كشتار 15 خرداد را 15 هزار نفر تخمین زده اند كه 400 شهید آن از قم بوده است و در تهران حكومت نظامی اعلام شد.(26)



حمایت همه جانبه مراجع تقلید جهان تشیع از امام خمینی قدس سره



علی رغم اتهامهای بی اساس بر ارتجاعی خواندن حركت و محكوم نمودن آن از سوی رژیم و امپریالیسم شرق و غرب، و تهدید و اظهارات عَلَم در روز 15 خرداد كه: «پانزده نفر از بزرگ ترین پیشوایان مذهبی به زودی تسلیم محكمه نظامی خواهند شد و محكمه نظامی ممكن است معنی مجازات اعدام را داشته باشد»، حمایت حوزه های علمیه ایران، نجف اشرف، كربلا و كاظمین از امام خمینی قدس سره در تاریخ روحانیت شیعه بی سابقه بود؛ زیرا تا آن هنگام هیچ گاه سابقه نداشت كه عموم علمای طراز اول كه هر كدام شایسته مرجعیت بودند از یك مقام برجسته روحانی كه هنوز مرجعیت عامه او محرز نگردیده است، با این صراحت و یكدلی مرجعیت او را تأیید كرده باشند.(27)



آیت الله مرعشی نجفی با صدور اعلامیه ای در همان روز 15 خرداد اظهار می دارد:



«... مردم مسلمان غیور و با شهامت ایران و جهان، بدانید كه یكی از آیات عظام و مجاهدین بزرگ عالم اسلامی را دستگاه جبار از تاریكی شب استفاده كرده و ایشان را... به جای نامعلومی برده است. وقاحت و بی شرمی و جسارت دولت به جایی رسیده كه به مراجع وقت حمله كند... خون ما رنگین تر از خون برادر عزیزمان حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی نیست... و تا آخرین قطره خون خود از حریم اسلام و قرآن دفاع خواهیم كرد...».(28)



آیت الله گلپایگانی نیز با صدور اعلامیه ای كه بازداشت آیت الله خمینی و سایر علما را هتك احترام مقدسات اسلام و مذهب شیعه برشمرده و از كشتار مردم مسلمان اظهار تأسف نموده و در قسمتی از اعلامیه آمده است:



«... مصادر امور مطمئن باشند كه اگر به بازداشت دسته جمعی علما و مراجع هم اقدام كنند، فتاوی و احكام آنان همچنان نافذ و بر هر مسلمان واجب الاتباع است و حریم احكام شرعیه مقامی نیست كه بتوان با زور و ایجاد محیط ارعاب در آن نفوذ كرد...».(29)



آقای حاج سید محمدصادق روحانی نیز در اعلامیه ای اظهارات سرلشكر پاكروان رئیس ساواك را جواب می دهد.(30)



برخی دیگر از علمای قم با صدور اعلامیه، تذكر به دولت را وظیفه شرعی علمای حوزه علمیه قم و نجف و مشهد و تهران و شهرستانها دانسته و از دستگیری حضرت آیت الله خمینی و آیت الله قمی و آیت الله محلاتی و جمعی از وعاظ تهران و شهرستانها و كشتار بی رحمانه مردم اظهار تأسف كرده و با برشمردن شایعات و جعلیاتی كه دستگاه تبلیغاتی به علمای شیعه نسبت می دهند، آنها را جواب دادند.(31)



در فرازی از اعلامیه آقای حاج شیخ مرتضی حائری آمده:



«... قلوب مسلمین غیور حوزه مقدسه علمیه و علمای اعلام و آیات عظام از دستگیری شخص اول نهضت مقدس مذهبی و ملی و مرجع عالیقدر، حضرت آیت الله آقای خمینی مد ظله... داغدار و مجروح است...».(32)



علمای تهران از جمله حاج شیخ احمد آشتیانی و حاج شیخ محمدتقی آملی در اعلامیه ای اقدامات علمای قم و نجف و مشهد و سایر شهرها را در راستای دفاع از حریم اسلام و بنابر وظیفه امر به معروف و نهی از منكر دانسته و این وظیفه را هدف مشترك همه علما برشمرده و از دستگیری آیت الله العظمی خمینی و آیت الله آقای قمی و دیگر روحانیان و كشته شدن مردم ابراز تأسف نمودند.(33)



آقای حاج سید محمد بهبهانی نیز در اعلامیه ای ضمن برشمردن سیر حوادثی كه به قیام 15 خرداد منجر شد و محكوم كردن دستگیری آیت الله خمینی و دیگر علما و كشتار بی رحمانه مردم، و تكذیب شایعات دروغین رژیم، اظهار می دارد:



«روحانیت مذهب مقدس جعفری... در مقابل این اعمال و فجایع ناشیانه دولت، مجدانه مقاومت خواهد نمود و به پیروی از انبیا و اولیای خدا از هیچ گونه مصائب و متاعبی هراس نداشته و شهادت را ارث دینی خود می دانند و البته ملت مسلمان و پپروان مذهب مقدس به حكم محكم حضرت ولی عصر ارواحنا فداه ملزم به اطاعت از اعلام و مراجع خواهند بود».(34)



آیت الله شاهرودی(35)، آیت الله سید عبدالله شیرازی(36)، آیت الله حكیم(37)، آیت الله خویی(38) از مراجع حوزه های علمیه عتبات عالیات نیز با صدور اعلامیه و تلگرافهای گوناگون دستگیری آیت الله خمینی و كشتار 15 خرداد را محكوم كردند.



رئیس الازهر، شیخ محمود شلتوت نیز با ارسال تلگرافی به آیت الله حكیم ضمن اعلام همدردی چنین می نویسد:



«آرزو می كنیم آن مرجع معظم احساسات پرشور مرا و سایر علمای الازهر را در ایران به عموم برادران دینی از علما و افراد ملت و طلاب و دانشجویان برسانند...».(39)



انجام رسالت الهی علمای طراز اول كشور



با مهاجرت مراجع تقلید و دیگر علمای طراز اول از سراسر كشور به تهران و تأیید مرجعیت امام خمینی و مذاكرات آیت الله كمالوند با شاه و ملاقات آیت الله خوانساری با امام خمینی، در بحث و گفتگوی شخصیتهای دینی با تمسك به اصل دوم متمم قانون اساسی، علمای طراز اول دارای مصونیت بوده و توقیف آنان را مخالف قانون اساسی دانستند و خواستار تغییر دولت به یك دولتی شدند كه روحانیت بتواند با آن مذاكره نماید و برای مذاكره حضور محبوسین را به خصوص آیت الله خمینی را خواستار شدند.(40)



رژیم با توجه به استقامت و پایداری و وحدت نظر علمای مهاجر از نظر اولیه خود مبنی بر تشكیل دادگاه نظامی عدول كرد و در تاریخ 29/4/1342 دستگیر شدگان 15 خرداد آزاد شدند، به غیر از آیت الله خمینی و آیت الله قمی و آیت الله محلاتی كه زمزمه تبعید آنان شایع شده بود. در تاریخ 11/5/1342 امام خمینی و آیت الله قمی و آیت الله محلاتی از زندان به منزلی در داودیه منتقل شدند و تحت نظر قرار گرفتند و علمای مهاجر پس از دیدار با ایشان، توسط رژیم مجبور به ترك تهران شدند.



در چنین شرایطی، انتخابات دوره بیست و یكم مجلس شورای ملی مطرح شد. مراجع تقلید قم و مشهد و نجف در اعلامیه ها و تلگرافها و پاسخ به سئوالات مردم، هر كدام به نوعی شركت در انتخابات را تحریم نمودند و حتی از مردم خواستند كه روز 13/7/1342 یك روز قبل از افتتاح مجلس، به عنوان اعتصاب، مردم از خانه های خود خارج نشوند.(41)



رژیم شاه برای آماده كردن افكار عمومی برای آزادی امام خمینی در تاریخ 17/12/1342 حسنعلی منصور را به نخست وزیری گماشت.



جمعی از فضلا و اساتید حوزه علمیه قم با ارسال تلگرافی به حسنعلی منصور ضمن اعلام انزجار و تنفر از اعمال دولت قبلی، خواستار آزادی امام خمینی شدند.(42)



امام خمینی قدس سره ساعت 10 شب سه شنبه 18 فروردین 1343، به قم بازگردانده شد و مردم از سراسر كشور به دیدار ایشان شتافتند.



اولین سخنرانی امام پس از آزادی، در روز جمعه 21/1/1343 در بین دانشجویان دانشگاه تهران و سایر مردم انجام گرفت و با اشاره به مطالب روزنامه ها در 12/5/1342 و سرمقاله 18/1/1342 مبنی بر عدم مداخله در امور سیاسی و همكاری روحانیت با مردم در اجرای برنامه های انقلاب، شاه و مردم را به شدت محكومت كرد.(43) و برای روشن شدن افكار عمومی در سخنرانی دیگری یادآور شد:



«... ملت اسلام زنده است. الآن زندگی را از سرگرفته است. بارك الله فیكم ای ملت اسلام! ملت اسلام بیدار شد و دیگر نمی نشیند. اگر من هم برگردم، ملت اسلام بر نمی گردد. اشتباه نكنید اگر خمینی هم با شما سازش كند، ملت اسلام با شما سازش نمی كند. اشتباه نكنید و البته ما در همان سنگری كه بودیم، هستیم...»(44)



امام پس از بازگشت به قم، در فرصتهای مناسب، به منظور ایجاد وحدت و ارج نهادن بر پایداریها از یكایك فضلا و اساتید حوزه علمیه قم دیدن كرد و از آنان قدردانی نمود و با فرستادن پیكهایی به شهرستانها، علمای شهرستانها را بار دیگر دعوت به همكاری نمود.(45)



با فرا رسیدن سالگرد قیام 15 خرداد، اعلامیه مشتركی توسط امام خمینی، آیت الله میلانی، آیت الله مرعشی نجفی و آیت الله طباطبایی قمی انتشارت یافت.(46)



احیای كاپیتولاسیون و تبعید امام خمینی قدس سره



در تاریخ 21 مهرماه 1343 بنابه درخواست حسنعلی منصور، لایحه كاپیتولاسیون توسط نمایندگان دوره بیست و یكم مجلس شورای ملی تصویب شد و از انتشار خبر آن جلوگیری شد؛ اما امام با اطلاع از آن توسط حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی اطلاعات دقیقی از لایحه فوق به دست آورد و پس از آن با تشكیل جلسه ای با علمای حوزه علمیه قم، تصویب كاپیتولاسیون و نتایج آن را با آنان در میان گذاشت و همچون گذشته به منظور آگاه ساختن علما و روحانیون تهران و شهرستانها پیكهایی همراه با نامه روانه شهرها ساخت و روز سخنرانی ایشان صبح روز 4/8/1342 مطابق با (20/ج 2/1384) مقارن با سالروز میلاد حضرت فاطمه و زادروز امام خمینی تعیین شد.*



رژیم به تكاپو افتاد و در صدد ملاقات با امام خمینی برآمد، اما موفق نشد و به ناچار فرستاده رژیم در دیدار با حاج آقا مصطفی اظهار داشت:



«... آمریكا به منظور كسب وجهه در میان مردم ایران با تمام قدرت فعالیت می كند و پول می ریزد و از نظر قدرت در موقعیتی است كه هرگونه حمله به آن به مراتب خطرناك تر از حمله به شخص اول مملكت است! آیت الله خمینی اگر این روزها بنا دارند نطقی ایراد كنند؛ باید خیلی مواظب باشند كه به دولت آمریكا برخوردی نداشته باشد كه خیلی خطرناك است و با عكس العمل تند و شدید آنان مواجه خواهد شد. دیگر هرچه بگویند - حتی حمله به شخص شاه - چندان مهم نیست!».(47)



امام خمینی صبح روز 4/8/1343 در حالی كه منزل و كوچه های اطراف از جمعیت موج می زد به سخنرانی پرداخت:



«بسم الله الرحمن الرحیم



انّا لله و انّا الیه راجعون،... عزت ما پایكوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایكوب كردند... قانونی به مجلس بردند كه در آن، اولاً ما را ملحق كردند به پیمان وین، و ثانیاً الحاق كردند به آنكه: تمام مستشاران نظامی آمریكا، با خانواده هایشان با كارمندان فنی شان، با كارمندان اداریشان، با خدمه شان و با هر كس كه به آنها بستگی دارد، از هر جنایتی كه در ایران بكنند، مصون هستند... ما با این مصیبت چه كنیم؟



روحانیون با این مصائب چه كار كنند؟... اگر نفوذ روحانیون باشد، نمی گذارد این ملت یك روز اسیر انگلیس و روز دیگر اسیر آمریكا باشد... اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد یك دست نشانده آمریكایی این غلطها را بكند، از ایران بیرونش می كنند...



من تمام روحانیون را تعظیم می كنم، من بار دیگر دست تمام روحانیون را می بوسم. آن روز اگر دست مراجع را بوسیدم، امروز دست كاسب را هم می بوسم...



آقایان من اعلام خطر می كنم.



ای ارتش ایران! من اعلام خطر می كنم.



ای سیاسیون ایران! من اعلام خطر می كنم.



ای بازرگانان ایران! من اعلام خطر می كنم.



ای علمای ایران! ای مراجع اسلام! من اعلام خطر می كنم.



ای فضلا! ای طلاب! ای حوزه های علمیه! ای نجف! ای قم! ای مشهد! ای تهران! ای شیراز! من اعلام خطر می كنم...



امروز تمام گرفتاری ما از آمریكاست، تمام گرفتاری ما از اسرائیل است، اسرائیل هم از آمریكاست، این وكلا هم از آمریكا هستند، این وزرا هم از آمریكا هستند، همه دست نشانده آمریكا هستند، اگر نیستند، چرا در مقابل آن نمی ایستند داد بزنند؟!...».(48)

1. حميد روحاني، پيشين، ص 336.

2. علي كريمي جهرمي، خورشيد آسمان فقاهت و مرجعيت، قم: دارالقرآن الكريم، 1373، ص 79.

3. همان، ص 79.

4. همان، ص 82.

5. مركز اسناد انقلاب اسلامي، پيشين، ج 1، ص 114.

6. همان، ج 1، صص 87-75.

7. همان، ج 2، صص 73-57.

8. همان، ج 3، صص 81-59.

9. حميد روحاني، پيشين، ص 387.

10. همان، ص 373.

11. همان، ص 392.

12. همان، ص 398.

13. مركز اسناد انقلاب اسلامي، پيشين، ج 1، ص 84 .

14. همان، ص 89 و ج 5، ص 38.

15. حميد روحاني، پيشين، ص 402.

16. مركز اسناد انقلاب اسلامي، پيشين، ج 1، ص 90.

17. همان، ص 94.

18. حميد روحاني، پيشين، ص 406.

19. مركز اسناد انقلاب اسلامي، پيشين، ج 1، ص 99 و ج 4، ص 79 و ج 5، صص 47و50.

20. حميد روحاني، پيشين، ص 415.

21. همان، ص 415؛ روزنامه اطلاعات، 28/2/42.

22. حميد روحاني، پيشين، ص 439.

23. همان، ص 449.

24. عليرضا زهيري، عصر پهلوي به روايت اسناد، قم: دفتر نشر معارف، ص 231.

* - ر.ك. به ضمايم.

25- حميد روحاني، پيشين، ص 460.

26. همان، ص 494.

27. همان، ص 543.

* - ر.ك. به ضمايم.

28. مركز اسناد انقلاب اسلامي، ج 1، پيشين، ص 119.

29. همان، ص 123.

30. همان، ج 5، ص 61.

31. همان، ص 68.

32. همان، ج 2، ص 86.

33. همان، ص 79.

34. همان، ص 82.

35. همان، ج 1، ص 118.

36. همان، ص 138.

37. همان، ص 142.

38. همان، ص 125.

39. همان، ص 145.

40. همان، ج 5، ص 76.

41. همان، ج 1، صص 199-179.

42. حميد روحاني، پيشين، ص 642.

43. همان، ص 658.

44. همان، ص 669.

45. همان، ص 674.

46. همان، ص 679.

47. همان، ص 711.

48. همان، ص 724.